برداشتن پول از جیب مردم “نامش مشارکت مردمی” نیست
مردم کشور ما بهعنوان شهروند دارای حقوقی هستند که اگر با مشکلی مواجه شدند، حکومت مسئول رسیدگی به مشکلات آنها باشد از سوی دیگر ایران بهلحاظ ثروت ملی کشور فقیری نیست که دولت بخواهد با قطع یارانه بخشی از مردم آن را به زلزلهزدگان اختصاص دهد.
این مسئله به عدم احساس مسئولیت دولت تعبیر میشود که بهجای در اختیار دادن منابع خود به زلزلهزدگان از این مسئله سر باز میزند؛ با چنین طرحها و لوایحی است که اکنون متوجه میشویم چرا شهر بم پس از زلزله رها شد و دیگر جایگاه سابق خود را نیافت.
با این تفاسیر مشخص میشود که واقعا قرار نیست اهمیتی به موضوع زلزلهزدگان داده شود؛ دولت باید بداند که برداشتن پول از یک جیب مردم و ریختن آن به جیب دیگر، نامش مشارکت مردمی نیست، چون مردم بهاندازه کافی و در حد توان خود مشارکت کردهاند ضمن اینکه خیلی از مردم خود نیاز به کمک دارند، چه رسد بهاینکه بخواهند کمک کنند یا یارانه آنها به افراد دیگری اختصاص یابد.
این مسئله نشاندهنده عدم مسئولیتپذیری در بین برخی از مسئولان نسبت به مردم زلزلهزده بوده و این رفتارها جز بیاحترامی به مردم دستاورد دیگری حاصل نخواهد شد؛ از طرف دیگر معلوم نیست چرا دولت محلی برای تخصیص هزینه برای حادثهدیدگان کرمانشاه در نظر نگرفته و میخواهد حق عدهای از مردم را قطع کرده و به این عنوان برای زلزلهزدگان هزینه کند.
نتیجه این عمل صرفا بیاعتمادی هرچه بیشتر مردم خواهد بود و در چنان حالتی واژههایی مثل همراهی ملت از معنا و مفهوم تهی شده و مردم بهخوبی از این موضوع آگاهند؛ نکته مهم این است که دولت باید بیاعتمادی مردم را جبران کند، نه اینکه با چنین رفتارهایی آن را افزایش دهد.
اکنون در کشور شاهد فساد اقتصادی، تورم، بیکاری و… هستیم و زمانی که چنین معضلی نیز رخ میدهد نباید با این روشها بودجه مورد نیاز تخصیص پیدا کند؛ در همه کشورها چنین بودجههایی را برای همین منظور در نظر گرفتهاند و دولت آن را در شرایط بحرانی در اختیار استانداران و مسئولان محلی قرار میدهد و اگر لازم شد از محل بودجه دولت هم کمک میکند.
در حال حاضر مسائلی مثل عدم پرداختن حقوقها وجود دارد که نشان از عدم آیندهنگری دارد و میتوان نام آن را پسلرزههای روانی و اجتماعی گذاشت؛ ادامه این شرایط موجب بروز اعتراضاتی از سوی مردم نسبت به دولت خواهد شد که اگر این اعتراضات دامنهدار باشد، کشور را با مخاطراتی مواجه خواهد کرد؛ نمونهای از اعتراض اجتماعی را در آلودگی اهواز مشاهده کردیم.
از سوی دیگر اکنون دولت شدیدا دچار روزمرگی شده و آیندهنگری و برنامه درازمدت ندارد؛ در این راستا میتوان اشاره کرد که برنامهها و وعدههای داده شده با روزمرگی عملی نمیشود چون هر دولتی در ارتباط با رفاه، رضایتمندی و ارتقای کیفیت زندگی مردم کشورش باید چشمانداز تعریف شدهای داشته باشد و دوراندیشی کند و بر اساس برنامه خود به مردم گزارش دهد؛ تاکنون دولتها هیچ گزارشی از اینکه مثلا برنامه پنجم توسعه به کدام اهداف رسیده ندادهاند.
دکتر امیرمحمود حریرچی؛ استاد دانشگاه و جامعهشناس