لطفا استاندار انقلابی مازندران بخواند؛
این روزها، سکوت قانون زندگی فرزندان شاهد است
عمار قاسمی- نماینده فرزندان شاهد شاغل در شهرداریهای مازندران
وقتی درد و رنج در قاب واژهها نمیگنجد و آلامی برای تسکین وسعت سالهای بیپدری نیست، شاید نوشتن تنها تسکینی باشد برای تحمل این حجم از ناسپاسیها.
به ما گفتهاند باید حرف دلمان را در جمع همرزمان پدرانمان بگوییم و امروز خوشحال از این هستیم که بالاترین مقام استان کسی است که هنوز بوی خاکریزهایی را میدهد که پدرانمان آنها را پر کرده و این امیدی را برای ما در روزهای بیمهر و تاریک مازندران که بیشتر از ما به عنوان گل سرسبد مجالس خود استفاده میکردند و بعد از جلسه آن را به دور میانداختند ، زنده کرده است.
نمیدانم از کجا بگویم؛ از نگاه بد نسبت به فرزندان شهدا و از کنایههای دردناک جامعه یا رفتار مدیرانی که تا مغز استخوان را به درد میآورد؟!
اما حرف دل را باید برای اهل دل زد، بگذار بگوییم پدرانمان نرفتند تا مدیران میزهای رنگارنگ را به دست آورند و به خانواده شهدا، که امروز خون در دل و استخوان در گلو دارند، به عنوان اشعار تبلیغاتی برای رسیدن به این میزهای زیبا بهره ببرند کما اینکه بسیاری از فرزندان شهدا هنوز بیکار یا در معیشت زندگی خود در ماندهاند!
جناب آقای استاندار! سالهاست که برخی از قوانین حمایتی از فرزندان و خانواده شهدا در فایلهای سازمانی خاک میخورد و بهرغم پیگیریها چند باره اما هنوز اندر خم یک کوچهایم.
نمیدانیم، شاید این حداقل خواسته ما باشد تا قوانین به احترام همان کسانی که ما امروز مدیون آنها هستیم به اجرا درآید ولی هزار افسوس که ظاهرا برخی از عزیزان دِین را از یاد بردهاند و فقط و فقط در حد شعار در این دوره حساس سیاسی به خون آنها پایبند هستند.
امیدوارم ساده از این سطرها که حاکی از جفاها و ناسپاسیهای حاکم طی سالهای گذشته بوده است نگذرید و در کمترین زمان ممکن توفیق زیارت به این قشر را بدهید تا شمیم دل انگیز یار، دلتنگی پدرانمان را بکاهد.