((پیراهن عزای محرمم را با من دفن کنید)) / شهید مدافع حرم مهدی قرهمحمدی به روایت همسرش
پیراهن عزای محرمم را با من دفن کنید
همسر سردار شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی گفت: من مهدی را با رضایت قلبی فرستادم و از او خواستم که مرا تنها نگذارد که در این چند روز نیز حضورش را کاملاً احساس میکنم. امیدوارم که حضرت زینب(س) این نذر را از من قبول کند.
مریم تاتار همسر سردار شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی در گفتوگو با تسنیم با بیان اینکه ما با هم 13سال زندگی مشترک داشتیم، میگوید: او از همان روز اول ازدواج شرایط کاریاش را برای من گفت. او میگفت کار من عشق است و با عشق وارد این کار شدم و شما باید در این راه دوام بیاوری. کارمن دوری از خانواده، ماموریت،مجروحیت و شهادت دارد. اگر شما میتوانید بسم الله. من هم شرایط را پذیرفتم و هیچ گاه از این انتخاب پشیمان نیستم.
او درخصوص ویژگیهای اخلاقی همسرش میگوید: مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما میکرد و به هیچ وجه یکبار از دروغ نشنیدم. خیلی به بیتالمال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا میکرد. او خیلی منظم و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامهریزی و نظم بود. از همان ابتدای زندگی به من میگفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونهای زندگی کنی که گویا من اصلا وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم». میگفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچهها به گونهای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند».
او ادامه میدهد: مهدی خیلی بچهها را به قرآن خواندن تشویق میکرد و برای هر وعده نمازشان جایزه تعیین میکرد و میگفت «در راه تربیت بچهها هر چقدر هزینه کنیم کم است! همه سیستمهای جهانی دست در دست هم دادند تا بچههای ما را از راه به در کنند و باید تمام توان خود را در این راه انجام بدهیم» هیچ وقت از محبت برای ما کم نمیگذاشت.
همسر شهید قره محمدی درخصوص رفتن همسرش به سوریه میگوید: مهدی دفعه اول که میخواست سوریه برود، خیلی نذر و نیاز کرد و از من هم رضایت گرفت و گفت «شما باید رضایت قلبی داشته باشی تا من بتوانم بروم» و گفت «شما رضایت قلبی بده برای شهادتم» گفتم رضایت میدهم. او برای نخستین بار توانست برود ولی محروج برگشت. بعد از اینکه دوران نقاهتش تمام شد، چون از ناحیه دست مجروح شده بود خیلی نگران بود که دیگر نتواند سلاح به دست بگیرد و از مأموریتهای رزمی باز بماند. در حرم امام رضا(ع) نذر کردیم که مهدی بتواند سلاح به دست بگیرند و خدا را شکر این اتفاق افتاد و حاجت او برآورده شد.
همسر شهید قره محمدی درخصوص آخرین تماس همسرش با او میگوید: آخرین بار شنبه هفته گذشته بود که تماس گرفت و گفت «من برای کاری به عقب برگشتهام و هر طور شده تلفنی پیدا کردم که با تو تماس بگیرم چون شنیدن صدایت به من انرژی میدهد. شما بچهها را آماده کن که من طوری برمیگردم که شب یلدا خانه باشم. چون پارسال نتوانستم کاری کنم که یلدا به بچهها خوش بگذره امسال کاری میکنم که خوش بگذره!».
او همچنین درخصوص شنیدن خبر شهادت همسرش میگوید: از صبح آن روز دوستان به منزل ما میآمدند و متوجه شدم که خبری هست ولی نمیتوانستم باور کنم تا اینکه پدر مهدی تماس گرفت و این موضوع را به من گفت و خدا را شکر کردم که شوهرم به آرزویش رسید ولی ادامه راه سخت است که امیدوارم او کمکم کند.
همسر شهید قره محمدی درخصوص سفارشهای همسرش به او میگوید:مهدی سفارش کرده بود که پیراهن عزاداریاش را که 10 سال بود هر محرم میپوشید را همراهش دفن کنند و خیلی من را به مقاومت سفارش کرد. شب آخری که میخواست به سوریه برود به مقبره شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام حسین(ع) رفتیم و من خیلی بیقرار بودم و به شهید کریمی که هویتش به تازگی مشخص شده و در مزار شهدای گمنام دانشگاه مدفون است،توسل کردم و خواستم که به من کمک کند و بعد از 10 دقیقه کاملا سبک و راحت شدم و با خیال آسوده او را بدرقه کردم. من مهدی را با رضایت قلبی فرستادم و از او خواستم که مرا تنها نگذارد که در این چند روز نیز حضورش را کاملاً احساس میکنم. امیدوارم که حضرت زینب(س) این نذر را از من قبول کند و تا آخر این راه دوام بیاورم و بتوانم بچهها را به خوبی تربیت کنم.
سردار شهید مدافع حرم «مهدی قره محمدی» متولد سال 1358 و اصالتاً اهل شهر آمل و از تکاوران یگان صابرین نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که چندی پیش داوطلبانه عازم سوریه شد. او درحالی که فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی را برعهده داشت، در حین پاکسازی مناطق از لوث تروریستهای تکفیری در شهر دیرالزور بر اثر اصابت تیر به گردن، پهلو و پا به فیض شهادت نائل شد. از این شهید والامقام دو فرزند دختر 10 و 5 ساله به نامهای فاطمه و زهرا و یک فرزند پسر1 ساله به نام محمد جواد بهیادگار مانده است./ کیهان